آرامگاه سهراب کجاست؟
زمانی که به سبزوار سفر کرده بودم از جلو شهرداری سبزوار که می گذشتم، تابلو آبی رنگ کوچکی که رویش نوشته شده “آرامگاه اسطوره ای سهراب“ توجهم را به خود جلب کرد.
تا این که یک روز تصمیم گرفتم به راستی یک تحقیق در این زمینه انجام دهم و جویا شوم که منشأ این ادعا از کجاست.
برای یافتن اطلاعات در محیط مجازی جستوجویی کردم و به سایتهایی که مربوط به سبزوار و تاریخچه ی آن است و همین طور سایت خود شهرداری سبزوارسر زدم.
نتیجه آن که تقریباً تمامیاین سایتها یک عبارت را با کم و بیش تغییری آورده بودند: “سبزواریها معتقدند جنگ ایرانیان و تورانیان در حوالی سبزوار اتفاق افتاده است و همین طور معتقدند گور سهراب در این شهر و در محل فعلی شهرداری سبزوار قرار داشته است و کلاهخود و زره مکشوفه در سالهای گذشته به موزه ی آستان قدس رضوی تحویل داده شده و شهرداری سبزوار در حال حاضر بنای یادبودی بر آن نهاده است“.
با اندک اطلاعاتی که داشتم می دانستم نبرد رستم و سهراب مربوط به دوره پهلوانی شاهنامه است و نه تاریخی؛ بنابراین یافتن چنین مدارکی دال بر وجود این وقایع بعید می نماید. همانطور که می دانیم شاهنامه سه دور دارد: دور اساطیری، دور پهلوانی و دور تاریخی. نبرد رستم و سهراب مربوط به دور دوم یعنی پهلوانی است و ناگفته پیداست که هرگونه رهیافت مستقیم تاریخی به اثبات وجود شخصیتها و وقایع در این دور، بسیار مشکل و در واقع ناممکن است.
دستبردار نبودم. در تماسی که با مسئولین میراث فرهنگی مشهد و شخص امین اموال فرهنگی در اداره ی میراث فرهنگی سبزوار برقرار کردم، اهدا شدن به موزه ی آستان قدس که هیچ، پیدا شدن چنین اشیائی نیز به شدت تکذیب شد. حال این سؤال همچنان پابرجاست که اعتقاد به وجود چنین آرامگاهی در سبزوار ریشه در چه دارد.
محتملترین پاسخ آن است که این اعتقاد ریشه در اسطوره دارد و همچنان که میدانیم اسطوره ریشه در واقعیت. البته در همین جا ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که افسانه و اسطوره از هم متفاوتند؛ اساطیر از حوادث تاریخی و واقعی که در بستر زمان تغییر شکل یافته، نشأت گرفته اند در حالی که افسانهها اموری موهوم و تنها زاییده ی خیالند. بنابراین چون مشابهتهایی بین محل نبرد رستم و سهراب در شاهنامه و اسامیمحلهایی چون سمنگان در نزدیکی اسفراین (که طبق شاهنامه، سهراب از آن جا عازم میدان نبرد می شود) وجود دارد، میتوان پذیرفت که نبرد همین حوالی اتفاق افتاده است. اما شاید مهمتر از اینها، انس مردم دیار سبزوار با شاهنامه و شاهنامه خوانی است که در کتب تاریخی متعدد به دفعات به آن اشاره شده؛ از جمله در کتاب عارف دیهیم دار که در آن از واقعه ای سخن رفته است که طی آن شاه طهماسب در سفر به هرات و گذرش از سبزوار و دیدار جمعی از مردم که به افتخار حضور او نمایشی از نبرد رستم و سهراب را اجرا کرده اند، متعجب می شود.
کلاهخود و زرهی وجود ندارد، علاقه ی قلبی سبزواریها به پهلوان جوانمرگ، سهراب، است که سبب شده در گذر زمان او را از آن خود کرده و گور وی را در شهر خود و در نزدیکیشان قلمداد کنند.
- ۹۵/۱۰/۰۳
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.