فیثاغورث (۵۰۶-۵۸۲ ق.م) عقیده داشت زندگی شبیه جشنی همگانی است که گروهی به آنجا برای رقابت و کسب جایزه می روند و گروهی نیز برای داد و ستد؛ اما بهترین آنها تماشاگرانند و لذا در زندگی نیز مردمانی برده منش زاده می شوند که به شکار شهرت و سود روند؛ لیکن فلاسفه در جستجوی حقیقتند. عدد، اصل وجود است و همه امور و صور گوناگون خیر، نتیجه ترکیب اعداد و نسبتهای آنهاست و هر وجود مادی و معنوی با یکی از اعداد تطابق دارد. عدد، حقیقت اشیاء و واحد حقیقت، عدد است و علی رغم بروز همه اختلافات از تضاد واحد و کثیر و زوج و فرد، واحد مطلق از زوجیت و فردیت یا وحدت و کثرت مبراست. هر عددی از یک پدید می آید و همه جهانها از اعداد است.ده اصل نخستین نیز عبارتند از؛ حد و نامحدود، فرد و زوج، واحد و کثرت، راست و چپ، نر و ماده، متحرک و ساکن، راست و خمیده، روشنایی و تاریکی، نیک و بد، چهارگوش و مستطیل. نامحدود همان زوج است؛ زیرا اگر زوج را بگیریم و توسط فرد محدود کنیم، چیزهایی نامحدود به دست می دهد. جهان واحد است و به درون آن از نامحدود، زمان، دم (نفس) و خلأ کشیده شده که همواره جاهای هر یک از اشیاء را مشخص می سازد. زمین کروی و متحرک بوده و نه مرکز عالم که از کانون آتشی نامرئی چونان محور عالم و مظهر الوهیت برخوردار می نماید و کلیه کرات گرد آن می چرخند. چون ده عدد جامع است؛ کره ای نامرئی در منظومه شمسی وجود دارد که عدد آنها کامل شود. فواصل کرات از یکدیگر به نسبت فواصل عددی است که نغماتشان سازنده آوازهاست و گردششان نیز نوازنده نغمه ای است که روح عالم است و گوش به واسطه عادت یا عدم قابلیت، آن را نمی شنود.به تناسب عدد بودن اجسام، ارواح نیز اعدادند و جزئی از روح جهان و اخگری از آتش علوی و برقی از فکر الهی و جاوید و نامیرایند و البته در سیر خود وفق کیفیت زندگی تن از درجه خویش پایینتر یا بالاتر رفته یا به جای خود می مانند. در این میان، تهذیب نفس، غایت علم است و فیلسوف حقیقی خود را وقف علم می کند.به لحاظ هندسی، اعداد دارای حجمند. اعداد نقاط هندسی دارای بزرگی و امتداد مکانی بوده و از ترکیب آنها اشیاء پدید می آیند. همان طور که ۱، نقطه است و۲، خط و ۳، مثلث و ۴، هرم؛ به همان ترتیب نیز نخستین اصل در بزرگی یا امتداد، نقطه است و دوم، خط و سوم، سطح و چهارم، جسم. در هر مثلث قائم الزاویه، مربع وتر با مجموع مربعات دو ضلع دیگر برابر است. همچنین چگونگی ارتباط نسبتهای عددی تعیین کننده فواصل مؤلفه های دلپذیر گامهای موسیقی یا هارمونیک را می توان با اکتاو نشان داد. بدن مانند اسباب یا آلات موسیقی از آهنگ و تعادل برخوردار است و همچون زیر و بم موسیقی، گرمی و سردی و رطوبت و خشکی می پذیرد. بیماری از کشش بیش از حد یا سستی بدن به وجود می آید و سلامت نوعی هماهنگی و نتیجه مجموعی از اضداد نظیر گرمی و سردی خوراک و آب و هوا و اقلیم یا حرارت درونی بدن و مزاج و طبیعت می نماید.روح، نامیراست و به اشکال انواع دیگر جانداران دگرگون می شود. همچنین حوادث در ادوار معین دوباره روی می دهند و هیچ چیز مطلقاً تازه نیست و همه پدیده های جاندار، خویشاوند هم هستند. پرهیز از خوردن جانداران و خصوصاً دل و قلوه و حتی نزدیک شدن به قصابان و شکارچیان، واجب است و باید چیزهایغیر جاندار را نذر کرد.از دستورات اوست؛ هنگامی که به معبد بیرون می شوی، نخست عبادت کن و در راه نه چیزی بگو و نه کاری کن که با زندگیروزانه ات پیوسته باشد؛ در سفر نه داخل معبد شو و نه اصلاً عبادت کن و حتی اگر هم درست از در پرستشگاه بگذری؛ نذر و عبادت را هر دو با پای بی کفش کن؛ زبانت را نگه دار و از خدایان پیروی کن؛ خروس را پرورش بده، اما آن را قربانی مکن که وقف خورشید و ماه است؛ مگذار پرستوها در سقف خانه ات آشیانه کنند؛ در کنار چراغ به آینه نگاه مکن؛ هیچ چیز شگفت انگیز را در باره خدایان یا عقاید دینی، منکر مشو و از شادی و خنده جلوگیری ناپذیر خودداری کن.