نابغه ای خنگ با« ۱۳۶۸ » اختراع
نوجوانی که یک واگن قطار را برای انجام آزمایش علمی به آتش کشید، خیلی زود از مدرسه اخراج شد و سرانجام لامپ را اختراع کرد.
توماس ادیسون مشهورترین مخترع تاریخ را همه میشناسند.
اما کمتر کسی از دیگر اختراعات متنوع و پرشمار او خبر دارد. شخصیت تلاشگر، جسور، کنجکاو و تاحدی خودخواه ادیسون پشت درخشش هزاران لامپ روشنایی پنهان مانده است.
توماس ادیسون در سال ۱۸۴۷ در شهر کوچک میلان در ایالت آیوای امریکا دیده به جهان گشود. تنها سه ماه پس از رفتن به مدرسه، مدیر دبستان او را به دلیل بازیگوشی و کودن بودن اخراج کرد، با این استدلال که حضور این بچه مانع پیشرفت دیگر دانش آموزان میشود. از آن روز مادر ادیسون مجبور شد که در خانه او را آموزش دهد.
اما این مادر خانه دار معلم فوق العاده ای از آب درآمد، چون توماس ادیسون از سن ۱۲ سالگی تا پایان عمر بیش از هزار اختراع به ثبت رساند که بعضی از آنها زندگی بشر را برای همیشه دگرگون ساخت.
یک نکته مهم
توماس ادیسون لامپ حبابی را ابداع نکرد و قبل از وی نوعی لامپ اختراع شده بود او در سال ۱۸۸۰ یک طرح قابل تحقق و تولید برای لامپ حبابی مطرح کرد (با استفاده از یک رشته از جنس بامبوی کربنیزه) که مورد استفاده منازل و خانهها شد و البته یک سال بعد جوزف سوان در سال ۱۸۸۱ یک ساختار کارآمدتر را (با استفاده از رشتهٔ سلولوزی) مطرح نمود.
سابقه ی سیستم روشنایی الکتریکی به اواسط قرن نوزدهم میرسد. در سال ۱۸۵۴ هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرد که حدود چهارصد ساعت نور میداد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی جیمز وودوارد، ویلیام سایر، متیو ایوانز (۱۸۷۵) و جوزف سووان (۱۸۷۸ م) مدلهای دیگر چراغهای الکتریکی را ارائه کردند.
کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصهٔ جدید شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانهٔ بازارکرده بود که نمونهای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸). دستگاه والیس تشکیل میشد از چارچوبی با یک حباب و دو میلهٔ فلزی متحرک که به هر کدام تکه زغالی متصل بود. عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه زغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود.
این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر زغالهایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پیبرده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای زغال مادهٔ مناسب تری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود.
پس از یک سال تلاش بیوقفه و آزمایش صدها مادهٔ گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربونیزه (زغالیشده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد. این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیدهاست.
البته نمونه لامپ ادیسون قبل از ارائه توسط شخص دیگری تولید و در اداره ثبت بریتانیا به اسم دانشمندی به نام سوان ثبت شده بود و این ثابت میکند لامپ ادیسون چیز جدیدی نبود ولی با این حال نباید تلاشهای ادیسون را در راستای ترویج این تکنولوژی نادیده گرفت.
او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمایه دعوت کرد تا در شب ۳۱ دسامبر ۱۸۷۹ برای دیدن اختراع جدیدش به منلوپارک بیایند. به دستور او آزمایشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوریکه محوطهٔ منلوپارک و جادهٔ منتهی به آن غرق در نور شده بود. ادیسون میهمانان خود را با چیزی روبرو کرده بود که برایشان سابقه نداشت. منظرهٔ لامپهای نورانی بازدیدکنندگان را به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ بطوریکه وقتی ادیسون نقشه ی خود را برای تأسیس یک کارخانهٔ بزرگ الکتریسیته در نیویورک مطرح کرد پیشنهادش با استقبال گرم سرمایهداران حاضر روبرو شد.
لیست تعدادی از اختراعات
اولین اختراع ثبت شده توماس ادیسون، یک دستگاه برای شمارش اتوماتیک رای بود. او این دستگاه را در ۲۱ سالگی ساخت، ولی نتوانست آن را بفروشد.
این اولین اختراع ادیسون بود که برایش موفقیت تجاری بزرگی به همراه داشت و مقدمۀ موفقیتهای آتی شد؛ یک سیستم پیشرفته نمایشگر اطلاعات بورس که ۴۰ هزار دلار فروش رفت.
او این دستگاه را در کارگاه خود در نیوآرک ساخت و توانست با این کار برای راهاندازی آزمایشگاه مشهورش در نیوجرسی پول کافی به دست آورد.
ادیسون در این سال ادارۀ راهآهن را ترک کرد و سرپرست فنی یک مؤسسه صرافی بزرگ در نیویورک شد. در همان روزها توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند.
تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور میرساندند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ میکرد.
او حق امتیاز این اختراع را در مقابل مبلغ هنگفتی به مدیر صرافخانه داد و با پول آن در شهر نیوآرک (نیوجرسی، امریکا) یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا کرد.
ادیسون مدتها این فکر را در سرداشت که کارگاهش در نیوآرک را به محل بازتر و بزرگتری منتقل کند. وی با پولی که از فروش حق اختراعات خود به دست آورده بود سرانجام در منطقه «منلوپارک» نیوجرسی یک آزمایشگاه پژوهشی مجهز راه انداخت.
تأسیس این آزمایشگاه از بزرگترین ابتکارهای او به شمار میرود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین مؤسسهای بود که منحصرا با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونه اولیه آزمایشگاههای تحقیقاتی بزرگی دانست که تمام صنایع مهم از آن پس در کنار کارگاههای خود ایجاد کردند.
در سایه نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی، صدها اختراع کوچک و بزرگ در این مؤسسه به ثمر رسید که البته همگی به نام ادیسون تمام شد.
از قدیم الایام، داشتن وسیلهای که بتوان با آن صدا را ضبط کرد از آرزوهای بشر بود. قبل از آن که توجه ادیسون به این موضوع جلب شود، دیگران گامهایی در این راه برداشته بودند، اما ادیسون موفق به ساخت وسیلهای شد که واقعاً کار میکرد؛ یعنی میتوانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش کند.
ضبط صوت ادیسون که آن را «فونوگراف» نام نهاد، ساختمانی ساده داشت: یک استوانه فلزی با یک دسته گرداننده که در یک انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق قرار داشت.
وقتی کسی استوانه را میچرخاند و در بوق صحبت میکرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روی ورقه نازک حلبی دور استوانه خراشهایی میافتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را بهچرخش در آورند. البته کیفیت صدا بسیار پایین بود و صفحه فلز هم پس از چند بار استفاده خراب میشد.
با این حال همین وسیله ابتدایی در نظر مردم بسیار شگفتانگیز بود و به شدت مورد استقبال قرارگرفت. روزنامهها ادیسون را «جادوگر منلوپارک» لقب دادند و حتی دولت رسماً او را دعوت کرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمایش بگذارد.
ادیسون در نوجوانی شنوایی خود را در یک انفجار کوچک تاحدی از دست داد. وقتی ۱۵ ساله بود، در واگن تلگراف یک قطار روزنامه چاپ میکرد و به مسافران قطار میفروخت. یک روز فسفری که او برای آزمایش داخل واگن برده بود منفجر شد و شغل و بخشی از شنوایی او را به باد داد.
شاید به همین دلیل، ادیسون سالها بعد تلاش کرد تا کیفیت و قدرت صدای تلفن ـ اختراع گراهام بل ـ را بهبود دهد. آزمایشگاه او با استفاده از ذرات ذغال در دهنی تلفن، قدرت و کیفیت دریافت صدا را افزایش داد.
به این ترتیب، در هر دو طرف صدای بهتر و واضحتری به گوش شنونده میرسید. او با این کار یک گام به اختراع میکروفون نزدیک شد.
تلگراف بیسیم
ادیسون در فاصله سالهای ۱۸۸۱ تا ۱۸۸۷ علاوه بر تکمیل سیستمهای برقی خود، دوباره به علاقه سالهای دور خود رو کرد، به روزهایی که اولین سیستم تلگراف بیسیم را برای ارتباط بین قطارهای در حرکت یا قطارهای در حال حرکت با ایستگاه اختراع کرد.
از نوع پیشرفته و تکمیل شدۀ این سیستم، اولین بار در سال ۱۸۸۷ در یک خط آهن استفاده شد و تا سالها مورد استفاده بود. او در ادامه از همین سیستم برای اختراع یک شیوه برای ارتباط بین کشتیها روی آب هم بهره برد.
حق امتیاز این سیستم را که در سال ۱۸۸۵ به نام ادیسون ثبت شده بود، چند سال بعد مارکونی ـ مخترع رادیو ـ برای سیستم رادیویی خود خرید.
ژنراتور، شبکه تولید و توزیع برق ـ ۱۸۷۹
ادیسون اولین لامپ رشتهای تجاری جهان را ساخت، اما برای فروش لامپ به مصرف کنندگان لازم بود که انرژی برق در مقیاس صنعتی و خارج از کارگاه تحقیقاتی تولید شود.
او در همان سال ۱۸۷۹ توانست اولین ژنراتور برق تجاری و در ادامه، تعداد زیادی از سیستمهای مورد نیاز برای تولید، توزیع، تنظیم و اندازه گیری ولتاژ و جریان برق را هم ابداع یا تکمیل کند.
در نتیج ی این کوششها، در سال ۱۸۸۲ خط تولید لامپ حبابی رشتهای در کارخانه ادیسون آغاز به کار کرد و ساختمان کارخانه مرکزی تولید برق موسوم به «ایستگاه پرل استریت» نیز در همان سال به پایان رسید.
در چهارم سپتامبر همان سال، نخستین سیستم توزیع نیروی الکتریسیته جهان با قدرت ۱۱۰ ولت و ۵۹ مشتری در پایین محله منهتن به دست ادیسون افتتاح شد و به این ترتیب اولین شبکه تولید و توزیع نیروی برق در جهان هم شکل گرفت. عصر انرژی برق رسما آغاز شد.
سرپیچ لامپ
لامپی که ادیسون ساخت، نه تنها از نظر فناوری مورد استفاده بلکه از نظر شکل نیز تفاوتی با لامپهای حرارتی امروزی نداشت.
شرکت ادیسون نه تنها خود لامپ که حتی سرپیچ آن را هم اختراع کرد و این سرپیچها تا به امروز بدون تغییر عمده به همان شکل اولیه باقی ماندهاند.
احتمالاً اولین بار یک فرانسوی به نام لوئی ژاک دوتونور در ۱۸۰۱ کشف کرد که یک مفتول فلزی یا سیم میتواند با گذراندن جریان الکتریکی بدرخشد.
اما چنین سیمی به سرعت در هوا میسوخت. در ۱۸۳۸ میلادی جو بارت بلژیکی دریافت که اگر برای ایجاد نور از یک رشتۀ سیم کربنی در خلأ استفاده شود، این رشته نمیسوزد.
در سال ۱۸۴۰ میلادی یک فیزیکدان انگلیسی به نام ویلیام رابرت گرو، یک رشته از جنس پلاتین را به باتری وصل کرد و اولین لامپ رشتهای را ساخت.
در سال ۱۸۴۶ میلادی آلفرد گوبل ـ آمریکایی آلمانیالاصل ـ اولین نوع قابل استفاده لامپهای رشتهای را با استفاده از رشتههایی از الیاف بامبوکربونیزه ساخت و مخترع لامپ رشتهای شناخته شد.
اما لامپ گوبل زیاد مورد استفاده قرار نگرفت، زیرا الکتریسیته در آن زمان نمی توانست با دیگر اشکال روشنایی رقابت کند. تا زمانی که ورنر زیمنس در سال ۱۸۶۷ میلادی دینام برقی را کشف کرد و به این وسیله استفاده از چراغ برق به کمک دینام امکانپذیر شد.
حتی اولین استفاده عمومی از لامپ الکتریکی هم توسط ادیسون انجام نشده بود. چند سال پیش از لامپ رشتهای او، اهالی پاریس از لامپ قوس الکتریکی برای روشنایی شهر خود بهره میبردند که در زمان خود بدون شک پیشرفتهترین منبع روشنایی، ولی برای روشنایی کلی خیابان نامناسب بود.
در نتیجه، چراغهای خیابانی معمولی کماکان به صورت گازی باقی ماندند. کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصه جدید شود، والیس ـ صنعتگر آمریکایی ـ نوعی چراغ برق را روانه بازارکرد که نمونهای از آن در ۱۸۷۸به دست ادیسون رسید.
دستگاه والیس از چارچوبی با یک حباب و دو میله فلزی متحرک تشکیل میشد که به هرکدام یک تکه ذغال متصل بود. عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه ذغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود.
این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر ذغالهایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پیبرده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای ذغال ماده مناسبتری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود.
پس از یک سال تلاش بیوقفه و آزمایش صدها ماده گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربونیزه (ذغالیشده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد.
این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیده است.
او در شب ۳۱ دسامبر سال ۱۸۷۹ در حضور جمعی از روزنامه نگاران و سرمایهداران نیویورکی که به منلوپارک دعوت شده بودند، صدها لامپ حرارتی را روشن کرد تا شب را برای آنان به روز تبدیل کند.
با این نمایش موفق او به راحتی توانست سرمایه مورد نیاز برای تاسیس کارخانه برق در نیویورک را تامین کند.
همیشه این ادیسون نبود که اختراع دیگران را تکمیل و به نام خود ثبت میکرد. چند بار این بلا سر خود او آمد. یکی از معروفترین این موارد و شاید دردناکترین آنها برای او ماجرای سینماست.
او که همواره مجذوب ایده تصاویر متحرک بود، مدتی پس از ساخت فونوگراف برای ضبط و پخش صدا، سراغ این ایده رفت که بتواند در کنار صدا، تصویر متحرک را نیز عرضه کند.
یکی از کارمندان شرکت او به نام ویلیام کندی لوری دیکسون موفق شد که در سال ۱۸۸۹، نوعی دستگاه نمایش فیلم را اختراع کند که پنج سال بعد با تکمیل بیشتر، در سال ۱۸۹۴ در نیویورک به نمایش عمومی درآمد.
برای استفاده از این دستگاه، باید از سوراخی که روی جعبه تعبیه شده بود به داخل نگاه میکردند و آنگاه با چرخاندن یک دسته، تصاویر به حرکت در میآمدند. این دستگاه همان «شهر فرنگ» بود که با اضافه شدن به گرامافون، قرار بود به یک دستگاه شخصی پخش صدا و تصویر تبدیل شود.
اما در سال ۱۸۹۵ لویی لومیر فرانسوی، با ساخت و استفاده از پروژکتور، توانست اولین سینمای عمومی را بسازد. او در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ با نمایش اولین فیلم متحرک در سالن گراند کافه در پاریس، سینماتوگراف را به جهان معرفی کرد.
به این ترتیب او بر خلاف ادیسون که تعدادی عکس را پشت سر هم به نمایش در میآورد، با استفاده از خاصیت بزرگنمایی دستگاه آگراندیسور عکاسی و با نمایش پشت سر هم نگاتیوهای عکاسی شده با استفاده از دوربینی که به همین منظور ساخته بود، فیلم سینمایی را تولید کرد.
او با این ایده محدودیت اندازه تصویر را از میان برداشت و به جای ابزار شخصی ادیسون، یک تفریح دسته جمعی جدید را معرفی کرد؛ تفریحی که در کمتر از چند سال و به دنبال سفرهای شاهان قاجار به اروپا، به ایران هم آمد.
ادیسون در ابتدا تلاش کرد با ایده لومیر مقابله کند، اول در بازار و بعد از طریق دادگاه؛ ولی در هر دو مورد شکست خورد.
او کوشید تا اختراع دوربین فیلم برداری را تماماً به خود نسبت دهد و حق استفاده انحصاری از آن را به دست آورد اما ادعای او در دادگاه رد شد.
پس از چند سال مقاومت بیحاصل ادیسون، سالنهای نمایش فیلم در اروپا و آمریکا آن قدر فراوان شده بود که ادیسون نیز چارهای جز کنار گذاشتن سینمای تک نفرهاش ندید.
ادیسون مخترع بزرگی بود، اما به همان اندازه تاجر خوبی هم بود. او پس از ایجاد شبکه برق و تولید انبوه لامپ حرارتی، به فکر راهی برای دستیابی به حداکثر درآمد از این راه بود.
از همین رو چیزی را اختراع کرد که تا همیشه نفرین مصرفکنندگان و دعای مسئولان شرکتهای برق را به همراه خواهد داشت.
آن هم چیزی نبود جز کنتور برق. اولین کنتور ـ دستگاه اندازه گیری میزان مصرف انرژی الکتریکی ـ از آزمایشگاههای توماس ادیسون بیرون آمد.
از همان ابتدا باید حدس زده میشد که وقتی ادیسون توانست با چرخاندن محور ژنراتور، انرژی مکانیکی را به برق تبدیل کند، به فکر معکوس کردن این فرآیند هم خواهد افتاد.
او در سال ۱۸۷۹ توانست اولین موتور برقی را تولید کند. این موتور برای کار با ولتاژ ۱۱۰ تا ۱۲۰مستقیم در کارگاه تحقیقاتی منلوپارک ساخته شد.
جالب است که این موتور که در موزه یادمان ادیسون در نیوجرسی قرار دارد، هنوز هم سالم است و کار میکند. او کمتر از سه دهه بعد توانست اولین موتور یونیورسال را تولید کند که میتوانست با تمام ولتاژهای برق کار کند.
برخی طرح اولیه لاستیک مصنوعی را هم به ادیسون نسبت میدهند. هرچند که در نهایت، یک سال بعد از مرگ ادیسون و در سال ۱۹۳۱ بود که لاستیک مصنوعی اختراع شد.
قطار برقی
ادیسون پس از اختراع موتور برقی به دنبال راهی برای استفاده از آن میگشت و برای این کار، دقیقا همان راهی را طی کرد که موتورهای بخار از ابتدا طی کردند.
چند دهه پیش از آن، عصر بخار با استفاده از یک موتور بخار برای به حرکت در آوردن لوکوموتیو شروع شده بود و او هم همین کار را با موتور برقی انجام داد. فقط مشکل خط آهن بود که ادیسون آن را هم حل کرد.
وی اولین قطار برقی جهان را در خود منلوپارک و برای جابجایی بار و مسافر در محوطه کارگاه به کار انداخت.
اثر ادیسون
ادیسون گاهی به بررسیهای نظری هم میپرداخت. او در سال ۱۸۸۲ کشف کرد که در فضای نزدیک به خلأ، الکتریسیته جاری میتواند بین دو سیم که با هم تماس ندارند جریان یابد.
این پدیده به نام «اثر ادیسون» شناخته میشود. ولی خود ادیسون از آنجا که راهی برای استفاده از آن به ذهنش نرسید بررسی آن را ادامه نداد.
سالها بعد «آمبروز فلمینگ» با استفاده از این اثر، لامپ خلا را اختراع کرد و از آن برای آشکارسازی امواج رادیویی بهره برد. لامپهای خلأ را باید اولین زنجیره از صنعت بزرگ الکترونیک دانست. بنابراین دنیای الکترونیک هم وامدار ادیسون است.
کارخانه سیمان پرتلند ادیسون
ادیسون مدتها در سر داشت که چیزهای مختلفی را از جنس سیمان بسازد. اما این یکی بر خلاف بیشتر کارهای ادیسون موفق نبود. او بسیاری از دستگاههای خود از جمله فونوگراف را از جنس سیمان ساخت.
ولی به علت سنگین وزن بودن سیمان و کیفیت آن روز محصولات سیمانی، این کار با موفقیت مواجه نشد. او حتی در سال ۱۹۰۷ سعی کرد تا یک خانه یکپارچه سیمانی را به کمک یک قالب مخصوص بسازد. کاری که با موفقیت مهندسی همراه بود ولی به موفقیت تجاری نرسید.
با پایان قرن نوزدهم، ادیسون با مشکلات تجاری و همچنین شکستهایی در دعاوی حقوقی علیه دیگران مواجه شد. او چارهای نداشت جز اینکه بخشی از قدرت خود را به دیگران واگذار کند.
از همین رو با ادغام «ادیسون الکتریک لایت کمپانی» با چند شرکت دیگر موافقت کرد تا به این ترتیب، شرکت جنرال الکتریک در آغاز قرن بیستم شکل بگیرد؛ شرکتی که بعدها تبدیل به یکی از بزرگترین غولهای صنعتی جهان گردید.
فیوز الکتریکی ـ ۱۸۹۰
چند سال بعد از راه اندازی اولین شبکه تولید و توزیع و مصرف برق در شهر نیویورک، مشکلاتی برای شبکه ایجاد شد، از جمله نوسانهای برق که منجر به سوختن وسایل برقی میشد.
این به معنای خسارت مالی برای کسی بود که کل شبکه برق در آن زمان را در اختیار داشت. از همین رو ادیسون برای محافظت از سرمایه خود، اولین فیوز الکتریکی را برای محافظت تجهیزات برقی در برابر نوسانات شبکه برق، اختراع کرد.
اما ادیسون در تبدیل سینما به رسانهای همگانی و صنعتی سودآور نقش مؤثری ایفا کرد. فیلم استاندارد ۳۵ میلیمتری با چهار روزنه در لبه هر فریم که هنوز مورد استفاده قرار میگیرد از یادگارهای ادیسون است.
وی همچنین مؤسس اولین استودیوی تصاویر متحرک دنیا است که «بلک ماریا» نام داشت و در ایالت نیوجرسی آمریکا واقع است.
نخستین فیلم کپی رایت شده تاریخ سینما با عنوان «عطسه فرد اُت» در این استودیو ساخته شد. ادیسون در روز اول فوریه سال ۱۸۹۳ ساختمان استودیوی فیلمسازی بلکماریا را در وست اورنج نیوجرسی به پایان برد و مدتی بعد نیز اولین فیلم خود را در آن ساخت.
میراث ادیسون
ادیسون در طول عمر خود ۱۳۶۸ اختراع را در ایالات متحده آمریکا و اروپا به ثبت رساند. البته او فهرست بلندی از ادعاهای حقوقی علیه مخترعان دیگر هم داشت.
ادیسون حاضر نبود همکاران خود در کارگاه را در افتخاراتش شریک کند و همه اختراعات را به نام خود ثبت میکرد. در حالی که اگر همکارانش در منلو پارک نبودند، شاید خیلی از اختراعات او هیچگاه به سرانجام نمیرسیدند.
توماس ادیسون در ۸۴ سالگی، در روز ۱۸ اکتبر سال ۱۹۳۱ یعنی سالروز اختراع لامپ التهابی خود، در حالی چشم از جهان فرو بست که هنوز در اداره ثبت اختراعات ایالات متحده، یک پرونده باز برای آخرین اختراعات خود داشت.
نیکولا تسلا و ادیسون
روزی جوانی با یک توصیهنامه استخدام به دفتر ادیسون وارد شد. استاد این جوان در توصیه نامه خود نوشته بود: «تنها دو نفر را میشناسم که الکتریسیته را به خوبی درک کرده باشند، یکی توماس ادیسون و دیگری همین جوان».
این دانشمند جوان که در آزمایشگاه ادیسون مشغول به کار شد نیکلا تسلا نام داشت.
تسلا و ادیسون هیچگاه با هم سر سازش نداشتند، نه فقط در روابط شخصی که در نحوه کار نیز در تضاد کامل بودند.
شاید تفاوت این دو را بتوان از این نقل قول تسلا در مورد ادیسون دریافت که گفته بود: «من همیشه از توجه بسیار زیاد ادیسون به جزئیات بیاهمیت افسوس میخوردم. او اگر در یک انبار کاه یک سوزن را گم میکرد، با دقت تمام، تک تک آن کاهها را کنار میزد تا آن سوزن را بیابد».
البته تسلا هم به شخصه از آن سوزن نمیگذشت، فقط چون شناخت بهتری از میدانهای الکتریکی و مغناطیسی به نسبت ادیسون داشت، از یک آهنربا برای گرفتن سوزن استفاده میکرد! در نهایت، ادیسون پس از مدتی تسلا را از شرکت خود بیرون کرد.
شاید یکی از بزرگترین اشتباهات عمر ادیسون، درگیری با این جوان و بیرون انداختن او از شرکت خود بود. چرا که بعدها همین جوان یکی از دلایل فروریختن امپراتوری برقی ادیسون بود. ادیسون در شبکه برق خود از برق جریان مستقیم بهره میبرد.
برق جریان مستقیم در انتقال نیرو به فواصل طولانی مشکل داشت و به دلیل افت ولتاژ در شبکه، برای رسیدن برق مناسب به مصرفکننده نهایی در فاصلههای دور باید ولتاژ را تا اندازه خطرناکی بالا میبردند و ژنراتورهای برق را هم نزدیک به یکدیگر قرار دهند.
تسلا که از شرکت ادیسون اخراج شده بود، توانست ژنراتورهای برق جریان متناوب را برای مصرف در شبکه برق اختراع کند. این طرح را شرکت وستینگهاوس خرید و با راه اندازی چهار ژنراتور تسلا در آبشار نیاگارا، شبکه برق متناوب را راه اندازی کرد.
بعد از گذشت چند سال، به رغم مخالفتهای ادیسون که امپراتوری خود را در حال فروپاشی میدید، شبکه برق متناوب به دلیل مزایای خود به نسبت برق مستقیم همهگیر شد و پایانی گردید بر سیستم برق جریان مستقیم ژنراتورهای ادیسون.
هرچند بعدها تسلا از انتقام جویی ادیسون در امان نماند و سرانجام در حالی که وستینگهاوس با هماهنگی ادیسون او را از حقوقش محروم ساخته بود، در هتلی در نیویورک در فقر و گمنامی مرد.
- ۹۶/۰۴/۱۹